نگاهی به نمایش چشم اندازی از پل، نوشته آرتور میلر

چشم انداز اخلاقیات
اگر ستیزهای آدمی را بخواهیم دسته بندی کنیم، باید بگوییم که ما در مجموع سه نوع ستیز داریم: ستیز آدمی با آدم دیگر، ستیز آدمی با خویش و ستیز آدمی باخویش و ستیز آدمی با نیروی خارجی
نمایشنامه چشم اندازی از پل به قلم آرتور میلر، در محله ایتالیایی نشین بروکلین در سال 1995 می گذرد. شخصیت اصلی آن، ادی کاربون به خاطر علاقه ای که به قیم خود کاترین دارد، دو نفر از خویشاوندان او را که به صورت غیرقانونی به این کشور مهاجرت کرده اند لو می دهد، در حالی که یکی از این دو نفر معشوق کاترین است. میلر با خلق شخصیتی که به واسطه تخطی از آداب و رسوم جامعه خویش، دچار خودویرانگری می شود، نشان می دهد که اگر بخواهد می تواند بخوبی یک ترادی کلاسیک را در جامعه آمریکا روایت کند.
نمایشنامه چشم اندازی از پل به لحاظ کمی، جزو نمایشنامه های چندپرده ای بلند است و به لحاظ کیفی با طرح روابط میان مرد و زن به موضوعات اجتماعی می پردازد. زیربنای نمایشنامه او عقلانیت است. نویسنده با طرح راه حل هایی مختصر در کنار پیشنهاداتی که برای اندیشیدن مطرح می کند، توانسته اثر دراماتیک خود را بخوبی جلو ببرد. شخصیت های نمایشنامه او بیشتر بر سر ارزش هایی محدود و غالبا مادی با هم درگیر چالش می شوند و در نتیجه با رسیدن به موقعیتی مفیدتر در جامعه، به رضایت از خود نیز می رسند.
با وجودی که ساختار کلی نمایشنامه میلر پرداختن به یک درام اجتماعی بوده، اما درواقع موضوع آن اخلاقیات است. هرچند جامعه ممکن است ارزش های نادرستی پدید آورد، اما قضیه اینجاست که خود فرد با قوه تشخیص خود باید این ارزش های از پیش تعیین شده را ارزیابی کند. اصالت و راستی فرد ساکن در یک جامعه، پیش از هرچیز به واسطه جست وجو و تعقل خود او تعریف می شود. شاید این قضیه، به عنوان مفاهیم روساخت نمایشنامه ساده به نظر برسد، اما عمیق و قابل بحث است و گزینش و انتخاب این متن برای اجرای صحنه، شاید اساسی ترین وظیفه کارگردان آن به حساب بیاید. او با برقراری ارتباط شکلی و معنایی نمایش با شرایط امروز جامعه، دغدغه های خود را هم انعکاس داده و با شناخت کامل و درایتی که در زمینه کارگردانی بروز داده، به سوی اثری رفته است که هم بذر تفکر را در ذهن تماشاگر می پاشد و هم اثری است سرگرم کننده و متعارف که با جامعه ایرانی هم ارتباط پیدا می کند. کارگردان در نخستین بخش کار خود یعنی تهیه، تدارک و انتخاب متن، تجزیه و تحلیل آن و انتخاب بازیگر، موفق و هوشمندانه عمل کرده است و نمایشنامه ای را انتخاب کرده که قابل تبدیل به بیان هنری است، با شیوه نگرش او به دنیا منطبق است و در کمترین حالت، بعدی از تجربه را شکل می دهد که برای تماشاگر صاحب اهمیت است.
چشم اندازی از پل، نمایش کشمکش میان آدم هاست و از قلب همین کشمکش ها هم هست که رویدادهای نمایش جلوه نمایی می کنند و مطمئنا مخاطب موقعی می تواند از این مفهوم نتیجه گیری منطقی داشته باشد که مرز میان صحنه و تماشاگر برایش از میان رفته باشد. در واقع کارگردان سعی در اجرای درامی اجتماعی با چشم اندازی از اخلاق را داشته و برای از بین بردن فضای صحنه و تماشاگر زبانی متشکل از عناصر گوناگون را ساخته است تا با شیوه های متنوع، مطابق با قواعدی خاص، پیام خود را در قالب نمایش ارائه دهد.
اگر ستیزهای آدمی را بخواهیم دسته بندی کنیم، باید بگوییم که ما در مجموع سه نوع ستیز داریم: ستیز آدمی با آدم دیگر، ستیز آدمی با خویش و ستیز آدمی با نیروی خارجی. شاید از روساخت نمایش این تلقی به وجود بیاید که نمایش ستیز آدمی با آدمی دیگر را مطرح می کند، اما در رف ساخت نمایش این ادی کاربون است که با خود درگیر است و مسائل اخلاقی و درام اجتماعی را از این ستیز خود استخراج می کند.
هرچند که ما هرسه دسته این ستیزها را مشاهده کرده ایم، اما کارگردان با بهره گیری از اوج یافتن این بحران، تشدیدستیز و افزودن حالت دلهره تا نهایت آن، ستیز اصلی نمایشنامه را در اجرای اثر، همان ستیز آدمی با خویش نشان داده است.
هرچند این مطلب حقیقت دارد که برخی از نمایشنامه نویسان تعمدا خواسته اند اخلاقیاتی را به اشکال مختلف مطرح کنند، اما کارگردان در اجرای اثر فقط متکی به این امر نیست، بلکه چندین مضمون و ایده شخصی  را هم در اجرای اثر گنجانده است. هر کارگردان، در اجرای هر اثر، باید اثر را به حیات زمانه خود نزدیک کند تا نمایش برای مخاطب زمانه خود قابل قبول، سرگرم کننده و تفکربرانگیز شود. به علاوه نزد برخی از تماشاگران معانی نمایش از عوامل دیگری نیز تاثیر می گیرد. برای نمونه داده ها یا دانشی که در محیط کلی نمایش و فضای خاص آن مستتر است، با محیط کلی فرهنگی جامعه یا زیرفرهنگ ویه جامعه ما ایرانی ها اختلاف دارد. این داده ها در مرحله نخست، معانی نهفته کمابیش ثابتی هستند که از اشتراک روابط سرچشمه می گیرند، یعنی از دگرگونی آنچه در آن جامعه رخ می دهد ناشی می شوند و در نهایت هم به واسطه انطباق با شرایط روز، قابل پذیرش می شوند.
ویگی بارز تمدن غرب این است که فضای اجتماعی آن چنان شکل گرفته که جایگاه موردنیاز برای شکل گیری نگاه های متفاوت و منظرهای گوناگون درآن مهیاست. حال، تبدیل این فضای غربی و تطبیق آن با شرایط امروز جامعه ایرانی از نکات برجسته اجرای این نمایش محسوب می شود. این تطبیق سبب شده که هر تماشاگری از نمایش یک معنای فراگیر دریافت کند و در واقع تمامی تماشاگران با دیدن نمایش، احساس نزدیک به همی را دریافت می کنند.
نمایش سرشار از نشانه ها و پیام های اخلاقی است که به صورت تعمدی یا غیر تعمدی بر سر تماشاگران فرو می ریزد. معنای نهایی نمایش چشم اندازی از پل یعنی پیام یا محتوای آن که در زمان اجرای نمایش در ذهن تماشاگر نقش می بندد، آن شکل از رفتارهای اجتماعی است که شمایل گونه در برخورد رفتارهای آدم های نمایش بیرون می ریزند. تمام وقایع و عناصر بنیادین نمایش، زنجیروار و به هم پیوسته تا جایی پیش می روند که فرجام نمایش، یعنی مرگ ادی برای تماشاگر قابل باور باشد.
بازیگر روی صحنه در وهله نخست خودش است، یعنی همان آدم واقعی که هست، با ویگی های جسمانی، صدا و خوی ویه خودش. دروهله دوم خودش است، اما با لباس و چهره آرایی و صدایی دگرگون شده و رفتاری ذهنی که ناشی از بررسی آن شخصیت خیالی و نزدیک شدن به اوست. او به تمثالی جسمانی از آن شخصیت بدل شده است؛ چیزی که در مکتب پراگ شخصیت صحنه ای خوانده می شود، اما بازیگران نمایش چشم اندازی از پل، رابطه های بسیار پیچیده، ابهام ها و تنش های درونی دلالت آمیز و هنرمندانه و پرکششی را پدید می آورند. بازیگران نمایش با هدایت درست کارگردان از ترکیب بندی مناسبی برخوردار می شوند. حبیب دهقان نسب در نقش ادی، به لحاظ خطی عمودی است و به لحاظ شکلی پیچیده. رنگ پخته ای دارد و دارای فضایی پیچیده و شلوغ و بافتی زبر و خشن است. فرناز رهنما در نقش کاترین به لحاظ خطی منحنی است و به لحاظ شکل ساده و سبزرنگ یا شاید هم قرمز؛ فضایی ساده و تهی دارد و دارای بافتی نرم است. در کل، شخصیت او دوست داشتنی است. محرکی است که به ادی به عنوان فاعل نمایش توانایی حرکت می دهد. بازیگران نمایش در ارائه اثر، مابه ازای توانایی های خود را ارائه می دهند تا اثری قابل انعطاف و قابل قبول از آب دربیاید. آنها با این اندیشه که درام توسط آنها به جلو می رود، تمام خلاقیت های خود را برای ملموس کردن فضای نمایش و تماشاگر به کار می بندند. انگیزه تماشاگر از دیدن نمایش شاید گذراندن ساعتی خوش باشد. بی گمان، این انتظار و لذت های زیباشناختی توام با آن، از همه انگیزه هایی که تماشاگر را به نمایش دراماتیک می کشاند، بنیادی تر است. این انگیزه، زمینه ای است که همه لذت های والاتر ناشی از اجرای نمایش برپایه آن استوار است. اجرای نمایش چشم اندازی از پل دارای هدفی بنیادی است که انسان ها را می فریبد تا خودشان را در برابر نمایش جای دهند. از این رو، برآوردن این انتظار، یعنی گذران خوش زمان باید نخستین پایه ساختاری این نمایش باشد که از سوی کارگردان صورت گرفته است. همین فضای نو و متنوع نمایش، چه به لحاظ شکلی و چه به لحاظ معنایی، می تواند تماشاگر را از دیدن نمایش چشم اندازی از پل کاملا راضی کند. درواقع تصویری از چشم اندازی از اخلاقیات را پیش روی او می گذارد تا با شرایط امروز خود مقایسه کرده و تطبیق دهد.
نیما دهقان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد