-
گامی در دیار نماد ها - شماره یک
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1384 16:32
سلام مهربانان چقدر خوشحالم از اینکه در جمع شما عزیزان هستم. دلم به این چراغ رابطه ای که افروخته اید روشن شده است. همیشه شاد و شکو فا باشید. اجازه بدهید برویم سری به نوزادمان برنیم در داستان ( قابله سر زمین من ) وقتی راوی از حالت درونی خود صحبت می کند می نویسد: - از اتاق زدم بیرون. نمیدانم چرا سرم اینقدر گیج میرفت. این...
-
چی شده مادر؟ بگو چی شده؟
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1384 03:06
با سلام سبز به دوستان دور و نزدیک با سپاس از زحمت حسام عزیز. راستش تجربه جدیدی برای من است که با دیگران در یک وبلاگ بنویسم. این ـ قابله ـ را به فال نیک می گیرم برای شروع و امیدوارم در یک فضای دوستانه و سالم اینقدر آزادی داشته باشیم که نظرمان را در باره کتاب هایی که مشترک می خوانیم بنویسیم و هر کدام پیشنهادی داریم مطرح...
-
یادداشت های اولی به ترتیب نگارش
سهشنبه 11 مردادماه سال 1384 17:49
زن و زایش و زندگی ( نوشته : حسام) نگاهی به داستان « قابله سرزمین من» نوشته رضا براهنی پیش از این در یادداشت کوتاهی نکته هایی درباره این داستان نوشتم و حال باقی ماجرا را در اینجا پی می گیریم. در نگاه به داستان براهنی ابتدا چند پرسشی که دوستمان فریدون مطرح کرده است را می نویسم. : ا از یک داستان خوب چه انتظار هائی داریم؟...
-
ای که با نامت جهان اغاز شد
سهشنبه 11 مردادماه سال 1384 12:43
دفتر ما هم بنامت باز شد اگر همه چیز جور شود و جمعمان جمع شود این وبلاگ قرار است محلی باشد برای انعکاس جمع خوانی های عده ای از دوستان وبلاگ نویس دور و نزدیک. امیدوارم به بحث های خوبی برسیم و چیزهایی با هم بخوانیم که به درد دنیا و آرخرتمان بخورد. امیدوارم خشت اول را کج نگذاشته باشم تا دیوارمان تا ثریا کج نرود. پس بگرد...